- ۹۴/۰۶/۱۲
- ۱ نظر
× به نام خُدا
شیشه های روحم را خوب برق می اندازم و پاک
می کنم از خاک گرفتگی های سال پیش !
روحم را اما هوا می دهم و از نفس خدا در آن می دمم و خانه زنده می شود.
نوبت خانه تکانی افکارم از گذشته و آرزوهاست! آرزوهای محال و دست نیافتنی...
دلم را که تکاندم انگار دل همه را شفاف تر می بینم !
دنیا زیباتر شده است !
سفره ای می خواهم از ترمه عشق !
تنگ آبی از آب حیات !
شمع جان باغ ملکوت !
آیینه ای چو آسمان صاف !
سیب هایی همه سرخ که طعم عشق بدهند.
و کتابی که حلقه مهر من آویزد بر گردن دوست !
- ۹۴/۰۶/۱۲